امراضی که قلب به آنها مبتلا میشود
این امراض به دو دستهاند:
1- مرض شبهه (شک و بدگمانی)
بسیاری از مردم با شبههای که متعلق به اصلی از اصول دین یا فروع آن است روبهرو هستند. البته در قرآن راه کشف و حل شبهه برای کسی که از مفاهیم قرآنی و کتاب خداوند بهرهمند بوده باشد وجود دارد. محتوای قرآن داروی شفابخش امراض «شبهات» است و هرگاه این مرض در قلب مستقر گردد، تصور و اندیشه انسان را به فساد میکشاند.
2- مرض شهوت
چنانچه خداوند میفرماید:
«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ». (الأحزاب: 32).
«اگر میخواهید پرهیزگار باشید، صدا را نرم و نازک نکنید که بیماردلان چشم طمع به شما بدوزند».
که مراد از مرض در آیهی بالا، مرض شهوانی است و شفای این نوع از امراض به وسیلهی بهرهمندی از پند و اندرز و بشارت و تهدیدات قرآنی میباشد.
این دو نوع از بیماریهای قلبی – یعنی مرض شبهه و شهوات – اساس فاسدبودن انسان و شقاوتمندی او در دنیا و آخرت است. همچنان که اساس سعادت و نجات در دنیا و آخرت، تصدیق و باور به رسول خدا و آنچه ایشان از طرف پروردگار آوردهاند و اطاعت از او در آنچه که به آن امر فرموده و یا خودداری از آنچه که ایشان نهی فرموده است، میباشد.
سرّ این بیماریها، وجود دو نیرو در انسان است.
1- قوّهی درک و تفکر: فکر نسبت به آنچه خدا و رسولش به او آموختهاند علم پیدا میکند و شبهات درونی را که شیاطین جنّ و انس به او القا میکنند از بین میبرد. هرگاه چنین شبهاتی در نفس انسان راه یابند، اگر صاحب نفس جهت مداوای درون از علم الهی که فساد را دفع میکند استفاده ننماید، نیروی علمی و فکری او را از بین میبرند.
2- نیروی اراده و محبت و آنچه از آن سرچشمه میگیرد. مانند نیت، عزم و عمل. چون ارادهی انسان با هوی و آرزوهای نفسانی آلوده میگردد در نتیجه مسیر درست را او تغییر داده و عزم و ارادهی او را سست میکند و تلاش و جدیت او را متوجه هدفی غیر از اهداف اصلی – که لازم است در راه آن تلاش کند – می نماید و برای آنکه انسان در مسیر حق ثابتقدم باشد و قصد و نیت خود را خالص نماید محتاج مبارزه با نفس است تا از این طریق نیروهای شهوانی را – که مانند پرده بین انسان و خدا به وجود آمدهاند – دفع کند و در پرتو عبادت، مسیر کمال را در پیش گیرد.
شبهات یا ناشی از نفس است، یا تلقینات شیاطین جنّ و انس؛ که نیروی اراده و محبت را به فساد میکشاند. هرگاه انسان، در جهت معالجه درد و امراض شبهات سرعت عمل نداشته باشد، شبهات نفس، قلب و عقل او را به فساد و تباهی میکشاند.
«قوهی اراده و محبت» تعیینکنندهی مسیر درست عمل است و امراض شهوانی این نیرو را منحرف کرده و فساد میکشانند در چنین شرایطی نفس به سوی آنچه که دوست دارد (از جمله مقام، منصب، اموال و ...،) متمایل میگردد.
هرگاه میان نفس خود را با نیروی «تقوی» کنترل نکند و آن را از آنچه که خداوند از آن راضی نیست بازنگرداند، استواری ارادهاش از بین میرود، بینشش به فساد کشیده میشود و اهدافش در گمراهی غرق میگردد.
در چنین حالتی «شرّ» را دوست دارد و به سوی آن تمایل پیدا میکند و از «نیکی» بیزار و گریزان است. تنها راه چاره و مبارزه با آن امراض، تسلیم خداشدن و اطاعت از او و رسولش است و یگانه راه اصلاح و تزکیه هم همین است[3].
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحْییکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحْشَرُونَ». (الأنفال: 24).
«ای مؤمنان! فرمان خدا را بپذیرید و دستور پیغمبر او را قبول کنید هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی بخشد و بدانید که خداوند میان انسان و دل او جدایی میاندازد و بدانید که همگان در پیشگاه خدای سبحان گرد آورده میشوید».
بحث دوّم
چشماندازی از روش اسلام در اصلاح نفس بشری
انسان چه در گذشته و چه در حال کوشیده روشهایی را برای اصلاح و تربیت نفس وضع نماید. کسانی که قانون خداوند بر آنان نازل گردید، مسیر قانون الهی را تغییر دادند! افراد دیگری برای اصلاح نفس، جسم خود را به عذاب انداختند و به دنبال تجارب مریض و ناتوان و تلاشهای مشقتبار تعالیبخشیدن به بعدی معنوی و روحی افتادند و عدهای دیگر در توفان شهوات و افتادن به دنبال آرزوهای نفسانی سرگردان شدند.
در این راستا تنها روش اسلام باقی میماند؛ زیرا این روش تنها راهی است که نفس را اصلاح و تزکیه میکند. روشهای دیگر سرابی بیش نیستند و گرسنگان روحی و تشنگان قلبی را ناامید میکند.
روش و دیدگاه تصوف، فلاسفه و تلاش بوداییها و دیگران در این میدان چیزی را برای بشریت ثابت نکرده که چشمگیر و قابل ذکر باشد. بسیاری از آنچه که در روانشناسی جدید به عنوان برنامه تدوین گردیده است چیزی جز مجموعهای از افکار و نظریاتی که با هم درگیرند و در نزاع هستند، نیست. به طوری که هر گاه مسلمانی که با توجه به راهنماییهای قرآن و سنّت هدایت یافته است، به افکار مذکور بنگرد میبیند که آن گونه افکار نه انسان را پرورش میدهد و نه او را بینیاز میکند.
در میان روشها و برنامههای موجود در این باره تها روش اسلام است که خداوند متعال آن را برای اصلاح نفوس انسانها وضع کرده و آن در میان سایر روشها و مکاتب بشری تنها و بینظیر کرده است. هرگاه بندگان خداوند موفق به دستیابی آن شوند، میبینند که ثمرهی آن پاک، مبارک و پرخیر میباشد. حال میخواهم مختصری از نشانههای و چشماندازهای این روش و برنامه را بیان کنم. برای اثبات این علائم از دلایل کتاب و سنّت که از آنها اطلاع یافتهام استفاده نمودهام:
1- قرآن و سنّت، حقیقت سعادت بزرگی که انسان در سایهی آن آرامش و آسایش مییابد برای انسانها بیان کرده است. علیرغم اینکه در راه و مسیر خود با سختیهای روبهرو میشود با تمام توان و نیرو برای تحققبخشیدن به آنچه که خداوند از او میخواهد آستین بالا میزند. پروردگارمان به ما آموخته که تزکیهنفوس تنها به سبب راهنماییهای خدا و قرآن ممکن است و استقامت و پایداری بر آن زمینه را فراهم میآورند که انسان به سعادت دنیا و آخرت نایل گردد.
عدهای چنین گمان میکند که سعادت در دنیا با سبب لذتگرفتن از خوردن، آشامیدن و لباسپوشیدن تحقق مییابد و سعادت را در ثروت، مال، مقام، جایگاه، قدرت، ازدواجهای آنچنانی با افراد صالح حسب و نسبت جستجو میکنند. چنانچه کسی با دیده بصیرت و آگاهی در حال آنها بنگرد، متوجه میشود که چیزی که آنان ثابت کردهاند مشترک میان حیوانات وانسانها هستند و در واقع سهم حیوانات در انواع لذایذ بیشتر از سهم بشر است.
به راستی نعمت های بزرگی که ممکن است انسان در دنیا به آنها دسترسی پیدا کند، از قلبی سرچشمه میگیرد که با نشاط ایمان آمیخته باشد. هرگاه ایمان بر قلب سایه افکند، حقیقت نعمت هایی که غافلان و بیخبران به سبب لذایذ موقتی و دنیایی از آن دوری جستهاند درمییابد. آنان همانند کسانی هستند که با انتخاب «گِل» از «طلا و جواهرات» دوری میجویند و سکونت در «قبرستان» را بر سکونت در «قصرها» ترجیح میدهند.
آنهایی که شیرینی نعمتهای ایمانی را دریافتهاند اهل و عیال، وطن و اموال آنها را از نعمتهای ایمانی باز نمیدارد. و کار به جایی میرسد که جا، مال و اولاد را در راه کسی که دوست دارد فدا کند. چنان که یکی از مؤمنین هنگام فرورفتن نیزه در سینهاش شعار رستگاری سر میدهد و میگوید:
(فزت ورب الکعبة)[4].
«به پروردگار کعبه رستگار شدم.»
دیگری به حیاتش ارزش بخشیده، و جان بر کف به سوی دشمن میشتابد با سرودن شعری برای رسیدن به بهشت در شتاب است و میگوید:
رکضا إلی الله بغیر زاد
إلا التقی وعمل معاد
والصبر علی الله فی الجهاد
حرکت به سوی خدا بدون توشه ممکن نیست. به جز تقوا و عمل آخرت و صبر در راه خدا در مسیر جهاد.
یکی از کسانی که شیرینی وحلاوت ایمان را یافته است میگوید: «اگر فرمانروایان، حاکمان و پسران آنان بر آنچه ما به دست آوردهایم آگاه میشدند، با شمشیر به جانمان میافتادند». یکی دیگر میگوید: «لحظاتی بر قلب میگذرد که سرور و شادمانی در آن به اهتزاز درمیآید». و دیگری میگوید: «به راستی اوقاتی بر من سپری میشود و در آن لحظات چنان مسرور و شادمان میشوم و میگویم چنانچه اهل بهشت چنین حالتی داشته باشد، واقعاً زندگی پاک و مبارکی دارند».
ابن القیم کلام باارزشی را در مورد فرموده حضرت محمد -صلى الله علیه وسلم- بیان فرموده که میفرماید:
«إنی لست کهیئتکم، إنی أظل عند ربی یطعمنی ویسقینی»[5].
«من مانند شما نیستم، من زیر سایهی پروردگار هستم که مرا طعام میدهد و سیراب میکند».
ابنالقیم «اطعام» و «اسقاء» را در این حدیث به سرور و شادمانی روحی حضرت -صلى الله علیه وسلم- تفسیر نموده است که از لذائذ نعمتهایی که جایگاه رفیعی دارند، بهرهمند میباشد.
ابنالقیم گفتهی کسانی را که مدعی بودند «اطعام» و «اسقاء» در حدیث فوق معنای حقیقی خوردن و نوشیدن میباشد، مردود شمرده و میگوید: اگر چنین باشد در این صورت میان اصحاب -رضی الله عنهم- و پیامبر -صلى الله علیه وسلم- فرقی نمیماند. چون در خوردن و آشامیدن با آنان مشارکت داشت.
ابنالقیم در این باره میگوید: بیشتر مردم هرگاه بر اثر به دستآوردن خواستهی موردنظر یا حالت سرور و خوشحالی بر قلب شان چیره میشود یا به خاطر از دستدادن مطلوبی محزون و غمگین میشوند از خوردن و آشامیدن خودداری میکنند. تا جایی که بعضی از عاشقان روزهایی را سپری میکنند که چیزی را نمیخورند و اصلاً اشتهای خوردن و نوشیدن ندارند.
چه نیکو گفته است شاعر:
یاد تو داستانی است در نفس
که نفس را از نوشیدن و کسب توشه باز میدارد
در صورت تو نوری وجود دارد که نفس از آن بهرهمند
و کلام و گفتهی تو ریسمانی است در گردن نفس.
هرگاه شکایت از رنج سفر و دوری کند، روح رفته
روشماری کند تا روز ملاقات سلامرسان باشد.
2- روش دوم قطعنمودن ریشههای فسادی است که قلبها و عقلها را فاسد و نابود میکند. به همین خاطر به ما امر شده در مقابل وسوسههای شیطانی و فساد و فریبکاری او به خدا پناه ببریم.
«أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً». (مریم: 83).
«نمیدانی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادهایم تا آنان را سخت برانگیزاند و اذیت کنند».
یعنی آنها را تحریک کند.
پروردگار برای جلوگیری و منع از نفوذ و فساد شیطانی به قلب و روح ما، به ما امر کرده که به او پناه ببریم.
«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» (النحل:98)
«پس هرگاه قرآن را تلاوت کردی از شیطان مطرود به خدا پناه ببر».
«وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیاطِینِ * وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یحْضُرُونِ». (المؤمنون: 97- 98).
«بگو: پروردگارا خویشتن را از وسوسههای اهریمان در پناه میدارم * و خویشتن را در پناه تو میدارم از اینکه با من گرد آیند».
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ».
«بگو: پناه میبرم به پروردگار مردمان * به مالک و حاکم مردمان * به معبود مردمان * از شرّ وسوسههایی که واپس میرود * وسوسهگیری است که در سینههای مردمان به وسوسه میپردازد».
بهترین چیزی که شیطان را دور میکند، کید و مکرش را خنثی میسازد قرائت قرآن و به ویژه آیهالکرسی و معوذتین (سوره فلق و ناس) است. به همین خاطر پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- به ما خبر داده که هر کسی آیهالکرسی را در شب، هنگام خواب بخواند تا صبح شیطان به او نزدیک نمیشود و هر کسی آن را در صبح تلاوت کند تا شب به او نزدیک نمیگردد. ذکر و یاد خدا سنگر محکمی است در مقابل شیطان.
پایداری انسان در مسیر بندگی و اطاعت خداوند مهربان انسان را از شرّ شیطان محفوظ میدارد.
«إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ» (الحجر: 42).
«بیگمان تو (شیطان) هیچ گونه تسلط و قدرتی بر بندگان من نداری».
هرگاه شیطان آسیبی به بندگان خدا برساند، بلافاصله توجه و لطف خداوند مهربان شامل حالشان گشته و کید و مکر شیطان را باطل میسازد.
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ». (الأعراف: 201).
«پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسهای از شیطان میشوند به یاد میافتند و بینا میگردند».
لازمهی قطع ریشهی فساد، نافرمانی نفس امّاره است: نفسی که صاحبش را به سوی معصیت و سرکشی و انحراف از راه راست فرا میخواند. انسان باید با اهل شرک و گناهکاران مخالفت ورزیده و مطیع امر و فرمان آنان نباشد و از ارتباط و نزدیکی زیادی با آنان خودداری ورزد؛ مگر زمانی که بخواهد آنان را به سوی اسلام و فرمانبرداری خداوند بخشنده مهربان دعوت کند. چون، معاشرت زیاد با آنان قلب را به فساد میکشاند و به همین خاطر دستور هجرت از دیار شرک به سرزمین اسلامی فرا رسید، نهی از معاشرت با اهل گناه و معصیت صادر گردید.
اساس «تزکیه» در اسلام بر توحید علمی و عملی خالق استوار است. اسلام توحید خالق را محوری قرار داده که انسان باید قلب، احساسات عمل خود را دور آن بچرخاند و بدین ترتیب تمام غم و غصههای انسان و نیات یکی میگردد و علم و عمل در یک راستا قرار میگیرد و در نتیجه هیچ گونه دوگانگی و تناقضی باقی نمیماند و این هم نشانه قرارگرفتن انسان فهم و عقیده، علم، هدف و تلاش او در یک منظومه واحد میباشد.
انسان در جریان زندگی میزان سختی، بدی اوضاع و محدودیتی را که در صورت دوگانگی علوم و اهداف و تصرفات گریبانگیر او میشود، درمییابد. این است که اعتقاد به توحیدخالق، در زندگی انسان مسلم هدف و نتیجه را یکی میگرداند و مسیر حرکت هدف و مقصد را به طرزی بدیع و بینظیر همگون میکند. توضیح بیشتر این مطلب را در رسالهای بنام «التوحید محور الحیاة» بیان کردهام.
3- اسلام از پیروانش میخواهد که دائماً ایمانشان را تجدید کنند. چون ایمان همانند لباس کهنگی میپذیرد. صحابی پیامبر -صلى الله علیه وسلم- چنین بودهاند و دست همدیگر را میگرفتند و به همدیگر میگفتند:
«تعال نؤمن ساعة». فیجلسان فیذکران الله.
«بیا ساعتی به ایمان خود زیادت بخشیم»، مینشستند و ذکر خدا میکردند».
چنانکه از آیات قرآنی و احادیث نبوی -صلى الله علیه وسلم- برمیآید، معلوم می شود که ایمان قابل ازدیاد و نقصان است و این امر ما را به تلاش در راه زیادکردن ایمان و جلوگیری از نقص و کوچکشمردن ایمان وامیدارد.
از نشانههای ضعیفنمودن ایمان، قساوت قلب است. صالحان هرگاه قلبشان دچار قساوت میگردید، به سوی اهل علم میشتافتند تا با دریافت پند و نصایح و مطالعه آیات قرآنی ترقی یابند و قلبشان را تزکیه نمایند. یکی از بزرگترین حافظان ایمان انسان، درست رویآوردن به سوی خداست تا نعمت ایمان بر انسان دوام داشته باشد و انسان از ایمان بهرهمند باشد.
در فاتحهالکتاب (سوره فاتحه) دقت کنید که چگونه انسان پروردگارش را دعا میکند و هر بار که آن را تکرار میکند از او هدایت میخواهد:
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (الفاتحة: 6).
پناهبردن به خداوند – تبارک و تعالی – سبب مبارکی ارواح، اصلاح و تزکیه آنها را فراهم میکند.
همچنانکه حضرت رسول -صلى الله علیه وسلم- میفرماید:
(اللَّهُمَّ آتِ نُفُوسَناَ تَقْوَاهَا، وَزَکِّهَا أَنْتَ خَیرُ مَنْ زَکَّاهَا، أَنْتَ وَلِیهَا وَمَوْلَاهَا».
پروردگارا! ارواح ما را تقوا بخش، آن را تزکیه دِه که تو بهترین تزکیهدهنده هستی، تو صاحب و پشتیبان آن هستی».
این مطلب بیانگر این است که قلب بر هیچ حالی استقرار ندارد و همیشه در حال تغییر و تحول است. این که پیامبر -صلى الله علیه وسلم- دعا میکرد و میفرمود:
«یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».
«ای تغییردهندهی قلبها! قلبم را بر دین خودت ثابت گردان».
و باز میفرمود:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِی قَلْبِی نُورًا».
«خداوندا، قلبم را منوّر گردان».
حتی اکثر اوقات سوگند یاد میکرد و میفرمود:
«لا ومُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»
«نه! قسم به تغییردهندهی قلبها».
و توضیح میداد که خداوند حالت و طبیعت قلبها را تغییر میدهد و میفرمود:
(إِنَّ الْقُلُوبَ بَینَ أُصْبُعَینِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ، یقَلِّبُهَا کَیفَ یشَاءُ».
«قلبها بین دو انگشت، از انگشتان خداوند قرار دارند. هر طور که بخواهد آن را تغییر میدهد».
درخت ایمان در قلب، همانند درختِ پاکی در زمینِ پاک است.
«أَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ». (إبراهیم: 24).
«آیا ندیدی که چگونه خداوند «کلمهی طیبه» (سخن خوب) را تشبیه کرده به درخت خوب».
آنچه مسلّم است وجود، دوام و شادابی درخت به آب و مواد غذایی بستگی دارد. هرگاه آب و مواد غذایی آن قطع گردد، نابودی در آن سرایت میکند.
ایمان موجود در قلبها نیز همین حالت را دارد. به طوری که اگر صاحبش آن را به تلاوت آیات خدا، ذکر، نیایش، عبادت و فکرکردن در نعمتهایش رشد ندهد و آن را تقویت ننماید، پژمرده و نابود میگردد. فقط خداوند یاریرسان و فریادرس است.
4- بدون شک بزرگترین عامل رشد ایمان، «علم و معرفت» است. اوج علم و معرفت نیز در آگاهی نسبت به خداوند و شناخت اوست. بزرگترین راه برای تحقق این امر نیز شناخت آیاتی است که خداوند در آنها خود را معرفی میکند و یا احادیثی که پیامبر -صلى الله علیه وسلم- در آنها دربارهی خدا مطلبی را بیان فرموده است. کافی است بدانید آیاتی که خداوند و صفاتش را توضیح میدهد، بزرگترین آیات قرآن هستند. مثلاً سورهی اخلاص[6] معادل یک سوم قرآن است. و آیهالکرسی[7] که بزرگترین آیه در کتاب خدا میباشد.
خداوند ما را به راه دیگری که ایمان را ترقی بخشیده و سبب تجدید ایمان میگردد، راهنمایی نموده است و آن هم تفکر در مخلوقات خدا، آیات هستی و نعمتهایی است که به ما بخشیده است. پس در حقیقت هستی را خالق اکبر آفریده است و در هر یک از مخلوقاتش آیه و نشانهای وجود دارد که بر وحدانیت او دلالت میکند. آنچه سبب تزکیه میگردد این است که انسان نعمتهای خدا را یاد کرده و صاحب نعمت را تمجید کند. چون یاد نعمتها ارواح را متوجه خالق آنها میسازد و آن را به او و ذات او مرتبط میکند؛ زیرا کسی که از یاد و شکرگزاری نعمتها غافل شود، دچار خود بزرگبینی میگردد. و گاهی با وسایلی از جمله مال، مقام، زیرکی و فراست خاص با انسان و پروردگارش نزدیک میشود، و گاهی هم حتی از طریق عبادت و پایبندی به آن، این کار را انجام میدهد.
به هر حال تنها راه نجات او از این مخمصه معرفت اوست به اینکه هرگونه صحت، سلامتی، عافیت، اخلاق نیکو، دانش و درک و ...، که دارد از آنِ خداوند یگانه است. در واقع همهی وجود و حیات و هر آنچه که دارد از آنِ خداوند یگانه است و به سوی خداوند یکتا هم برمیگردد و خداوند میتواند وجود وهمهی آنچه را که به بندهی خود داده است، از او پس بگیرد.
انسان تنها زمانی این معانی را درک میکند که پروردگار پاک و منزّه و کمال و نیکی و احسان و بینیازی و بخشش او را بشناسد و بداند که همهی خوبیها در دست اوست، اوست مالک همهی ملکها، از ملکش به هر کس که بخواهد میبخشد و از هر کسی که بخواهد منع میکند. پاک و منزّه و محمود است؛ چه در فراخی، چه در سختی، چه در فقر و چه در غنا.
این گونه امور او را دعوت میکند به اینکه نفس خود و ناتوانی، تقصیر و کوتاهی آن را بشناسد و به نیازمندی خود به پروردگار معبودش پی ببرد. هرگاه به این مرحله رسید. علم او نسبت به خداوند و نعمتهای فراوان او زیاد میشود.
5- شناخت و یادآوری نعمتها در اصلاح نفوس و تزکیه و تقویت آنها کافی نیست، بلکه علاوه بر آن لازم است عمل نیز این علم و شناخت را همراهی کند. چون علم بدون عمل همانند درخت بدون ثمر میباشد.
قبلاً بیان کردیم که عمل در اصلاح و تزکیه نفسها و آلودهنمودن آنها چه تأثیری دارد. فرد مسلمان باید واجبات را پایه اعمال خود قرار دهد. شایسته نیست که واجب را به خاطر سنت از دست دهد. همان طور که جایز نیست از ترس مرتکبشدن در امر مکروه، مرتکب حرام گردد پروردگار این قاعده را در حدیث قدسی از زبان پیامبر برایمان بیان فرموده است که:
«مَنْ عَادَى لِی وَلِیا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ، وَمَا تَقَرَّبَ إِلَی عَبْدِی بِشَیءٍ أَحَبَّ إِلَی مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیهِ، وَمَا یزَالُ عَبْدِی یتَقَرَّبُ إِلَی بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ».
«کسی که دشمنی نمود با دوست من، پس من به او اعلان جنگ دادم و دوستداشتنیترین چیز که بندهی من به وسیلهی آن به من نزدیک میشود، انجام چیزی است که بر او فرض نمودهام، و همیشه بندهام خودش را از طریق نوافل به من نزدیک میکند تا او را دوست باشم»[8].
این حدیث ثابت میکند که بهترین چیزی که جویندگان خدا را به خدا نزدیک میکند، انجام فرایض است و برای کسی که میخواهد به مراتب عالی و رفیع خداوند برسد، میدان نوافل وسیع است. هرگاه واجب و سنّت با هم در تعارض بودند واجب بر غیر خود مقدم میباشد.
تکیه بر اعمال قلبی و درونی، مقدم بر اعمال ظاهری است. چون قلب محل تدبّر و معرفت و آگاهی است. رابطه قلب با جسد، همانند مالک و رعیت است. قلب، مالک و اعضاء، لشکر و رعیت او هستند. هرگاه حاکم و مالک سالم و پاک باشد لشکر هم سالم میباشد و عکس آن نیز صادق است. یعنی هرگاه حاکم، پلید و آلوده باشد، لشکر هم آلوده و منحرف میگردد. چنانکه پیامبر -صلى الله علیه وسلم- اشاره فرموده:
(أَلَا وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ کُلُّهُ، أَلاَ وَهِی الْقَلْبُ».
«آگاه باشید که محققاً در بدن آدمی پارهگوشتی است که هرگاه به صلاح آمد و شایسته شد، همهی بدن اصلاح و هرگاه آن پاره گوشت فاسد شد، همهی بدن به تباهی میرود. آگاه باشید که آن پارهگوشت قلب و دل آدمی است»[9].
جریانهای درونی و اعمال قلبها ممکن است عبادت به حساب آید. اعمالی مانند محبت خدا و رسولش، توکل بر خدا، اعتماد بر او، اخلاص در عبادت برای خدا، راضیشدن به پروردگاری او و قبول اسلام به عنوان دین، راضیشدن به رسالت حضرت محمد -صلى الله علیه وسلم- و صبر بر اذیت در انجام اینها و ...، و ممکن است کف روگناه کبیر یا صغیره باشد مانند: اعتقاد انسان به خداوندی غیرخدا، نیت غیرخدا در عبادات و توکّل بر غیر خدا و بتها، و محبت همتایان خدا و ترس از آنها.
اهمیت و توجهکردن به اعمال قلب لازم و ضروری است، چون اعمال قلب پایه و اساس محکمی است که انسان را در مسیر دین خدا راست و ثابتقدم نگه میدارد. ثبات و پایداری انسان در دین، به اندازهی اخلاص او نسبت به پروردگار و محبتش نسبت به او و رضایتش نسبت به خدا و رسول و دین خدا بستگی دارد. به طوری که هرگاه هر کدام از اینها ضعیف گردد، در واقع انسان در مقابل توفان محنتهایی که به آن گرفتار میشود توان مقابله ندارد.
از مهمترین کارهای قلب که عنایت و توجه به آن واجب است، قصد و نیت انسان میباشد. در حدیث آمده است که:
(إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ لِدُنْیا یصِیبُهَا أَوْ امْرَأَةٍ ینْکِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیهِ»[10].
«هر عملی به نیت آن بستگی دارد. (هر کسی در قبال نیتش پاداش میگیرد) هر کسی هجرتش به سوی خدا و رسولش بود پس هجرتش برای خدا و رسولش است. و کسی هجرتش به خاطر مال دنیا بوده یا به خاطر زنی که بخواهد با او ازدواج نماید، پس هجرتش به سوی چیزی است که مد نظرش میباشد».
6- هنگامی که انسان از راه راست منحرف گردید و مرتکب گناه شد، خداوند به او امر کرده که اعمال فاسد خود را اصلاح نماید و این کار هم به وسیلهی «توبه و عمل صالح» تحقق پیدا میکند. اگر انسان نفس خود را به گناه و معصیت آلوده نمود، باید در معالجه و اصلاح آن از انحراف، اقدام کند. قبل از اینکه کار به جایی برسد که در معصیت غرق شود و بعد از آن، اصلاح نتیجهای نبخشد. آن هم یا به علت فرارسیدن ناگهانی اجل و یا به علت سایهافکندنِ پردهی سیاه گناه، بر قلب و احاطه خطا و گناه؛ در این صورت موفق به توبه نمیگردد و شعاع نور ایمان در قلب مؤثر واقع نمیشود و به فرمودهی قرآن:
«کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یکْسِبُونَ» (المطففین: 14).
«هرگز! هرگز! اصلاً کردار و تلاش ایشان دلهایشان را زنگ زده کرده است».
توبه گناهان را محو و نابود، آثار آنها را پاک میکند و انحراف و کجی را اصلاح می نماید؛ زیرا اعمال صالح و کار نیک، عامل پاککردن گناهان است. چنانکه قرآن میفرماید:
«وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یذْهِبْنَ السَّیئَاتِ» (هود: 114).
«در دو طرف روز (نماز صبح و نماز عصر) و در اوائل شب چنانکه باید نماز را به جای آورید بیگمان نیکیها بدیها را از میان میبرد».
همچنین پیامبر گرامی -صلى الله علیه وسلم- به این امر اشاره کرده و فرموده است:
«إن الإسلام یجب ما قبله وإن الهجرة تجب ما قبلها».
«مسلمانشدن و هجرت در راه خدا، دو عامل برای تصحیح اعمال ناشایست گذشته انسان است».
7- هرگاه نفس مرتکب گناه گردید، از تسلیم و توبه و بازگشت خودداری میکند. در این صورت بر انسان واجب است، با یاد مرگ، قبر، قیامت، حساب و کتاب و جهنّم و بهشت نفس را مجبور به توبه نماید؛ چون هنگامی که قلب ترس مرگ و مابعد آن را به یاد آورد تحت فشار قرار میگیرد و سعی میکند جبران گذشته را بنماید و زاهدی و پارسایی را در دنیا پیشه کند و به اعمال آخرت مشغول گردد.
چنانکه کتاب خدا و رسولان دربارهی مرگ و سختیهای لحظات مرگ، قبر و عذاب قبر خبر دادهاند و فرمودهاند که قبر یا باغی از باغهای بهشت است! یا چاهی از چاههای جهنّم! و بیان کردهاند هنگامی که خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی (مقدمه قیامت) پدید آمد و نظم ستارگان از بین رفت، زمین و کوهها خراب شدند و جریانات عظیمی به وجود آمد، جهان هستی نابود میگردد و هنگامی که نفخهی دوّم در سور دمیده میشود و مردم به امر پروردگار زنده میشوند و قیام میکنند و هنگامی که مرم لخت و عریانزنده و محشور میشوند. خداوند اولین و آخرین انسانها را در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال میباشد جمع میکند. چنان وحشتی مردم را فرا میگیرد که آنان را مست و سرگردان میسازد؛ اگرچه در واقع مست نیستند، بلکه هول عذاب شدید آنان را هراسناک میکند. پس برای رسیدگی اعمال، ترازوی حساب نهاده میشود و مردم بعد از حساب یا به سوی جهنمی رانده میشوند که آتش آن خاموششدنی نیست! اهلش امید خروج و رهایی از آن را ندارند ویا به سوی بهشت ابدی که – به متقیان وعده داده شده است – راهنمایی میشوند: بهشتی که خوردنیها، سایهها و جوانی آن ابدی و دائمی است و نیکیهای آن عمومی و خوشیهایش پشت سرهم و جاودانه است و به توصیف قرآن:
«لا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَلا تَأْثِیماً * إِلاَّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً». (الواقعة: 25- 26).
«در میان باغهای بهشت، نه سخن یاوه میشنوند و نه سخن گناهآلود * مگر سخن سلام! سلام را».
به همین خاطر، برای مسلمانان بهتر و پسندیدهتر آن است که آیههایی را که خداوند در آنها از قیامت صحبت به میان آورده زیاد تلاوت کنند. چون اطلاعیافتن از آنها قلبها را تزکیه میکند، و آنها را به سوی عمل خیر و ترک و گناه و حرام و تقویت ارتباط با خدا تشویق میکند.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
پینوشتها و ارجاعات
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. مسند الامام احمد بن حنبل، ج 5، ص 364-365 حدیث: 18063 و کتاب وصایا الرسول، تألیف محمد ادریس با تحقیق خالد عبدالرحمن العک: 224.
[2]. شرح صحیح مسلم، امام نووی، ج 2، ص 150، حدیث 231.
[3]. در اینجا دوست دارم که خواننده، فرق بین تزکیه فعلی و تزکیه قولی را بداند. تزکیه عملی به گونهای است که انجامدهنده آن مدح میگردد و آن هم به سبب پاککردن نفس و مبارککردن آن است که توسط ایمان و علم صالح تحقق پیدا میکند واین نوع تزکیه همان روشی است که از آن صحبت به عمل آمد و روش اسلام را در این مورد بیان کردیم.
نوع دوم تزکیه قولی است که تعریف و تمجید شخصی محور آن است و فرد از صلاحیت و تقوای خود صحبت به عمل میآورد این نوع تزکیه مذموم است و خداوند چنین میفرماید: «وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَلَکِنَّ اللَّهَ یزَکِّی مَنْ یشَاءُ» (النور: 21)، «اگر فضل و رحمت خدا شامل شما نبود احدی از شما هرگز تزکیه نمیگردید اما خداوند هر کسی را بخواهد تزکیه میکند».
[4]. این شخص، حضرت علی – کرمالله وجهه – بوده است. (مترجمان)
[5]. صحیح مسلم حدیث 1104، صحیح بخاری حدیث 1962 (مترجمان).
[6]. یکصد و دوازدهمین سوره قرآن و دارای چهار آیه است. (مترجم)
[7]. بقره / 255.
[8]. اربعین نووی: حدیث: 38 به نقل از صحیح بخاری، حدیث: 6502. (مترجم)
[9]. اربعین نووی: حدیث: 6 به نقل از بخاری:حدیث 52 و مسلم: 1599/107.
[10]. این حدیث را امام مسلم و بخاری به نقل از عمر بن خطاب نقل کردهاند. (مترجم)
نظرات